در روز بیستوششم ماه مبارک رمضان، در حسینیه امام خمینی (رحمهالله)
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
دیدار دانشجویان عزیز در ماه رمضان هر سال، یکی از جلسات شیرین و مطلوب برای من است. امسال هم بیاناتی که دوستان کردند، برای من حقیقتاً جالب و لذّتبخش بود. البتّه متنوّع صحبت کردند. این هم که حالا گفته شد که مجال طرح همهی مسائل مورد نظر دانشجویان اینجا نیست، ممکن است تا حدودی همینجور باشد، منتها خب خوشبختانه ملاحظه کردید حرفهای متفاوت هم گفته شد و همه خوب بود؛
یعنی من واقعاً از اینکه میبینم هر سال سطح فکر و سطح مطالبات دانشجویی و حتّی ادبیّات بیان این مطالبات تعالی و ترقّی دارد، واقعاً خرسند میشوم. امسال بهتر از پارسال صحبت کردید. این جلسه سالها است تشکیل میشود و من رصد میکنم پیشرفت فکر را؛ آنوقتی که این جلسه شروع شد، بعضی از شماها دانشجو که نبودید هیچ، شاید به دبستان هم هنوز نمیرفتید. امروز من مشاهده میکنم که با گذشت زمان، انگیزههای انقلابی، فکر انقلابی، فکر روشن، استدلال متین و خوب، روزبهروز در بین قشر دانشجو دارد گسترش پیدا میکند. امروز هم این را من مشاهده کردم؛ این برای من خیلی پرمعنا است. حالا اگر انشاءالله وقت شد که تا قبل از اذان همهی حرفهایمان را بزنیم، خواهم گفت؛ ما حرف زیاد داریم در این زمینه، منتها بحث من و آنچه یادداشت کردهام که به شما بگویم، سه بخش است: یک بخش مربوط به دلهای خود ما است، معنویّت ما است، که به نظر من، بخش اصلی کار ما این است، یک بخش مطالبی مربوط به حوزهی دانشجویی و دانشگاه است، یک بخش هم مربوط به مسائل کلّی کشور است. البتّه تا آنجایی که بتوانم با اختصار هر سه بخش را عرض میکنم.
بخش اوّل؛ امسال جلسهی شما که معمولاً در اوایل ماه رمضان جلسهی دانشجویی تشکیل میشد، افتاد به اواخر ماه؛ امروز بیستوششم بود. از یک نظر بهتر است، بهتر شد؛ چون شما جوانها با گذراندن این روزهای گرم و طولانی با دهان روزه نورانیّت بیشتری پیدا کردهاید، لطافت بیشتری پیدا کردهاید، انشاءالله به توفیق الهی معنویّت بیشتری در شماها تجلّی پیدا کرده؛ این خیلی مهم است. خب ممکن است به ذهن بیاید که آقا، ما این همه حرف داریم -اینهمه مسئلهی اقتصادی و اجتماعی و مسئلهی قراردادهای نفتی و برجام و حرفهایی که آقایان گفتند و همهاش هم مهم است- حالا شما رفتهاید سراغ معنویّت و روزه و نورانیّت دل! من میخواهم عرض بکنم این از همهی آنها مهمتر است. چون شما برای اینکه مشکلات را حل کنید، احتیاج دارید به مجاهدت، به مبارزه -که حالا اگر انشاءالله وقت شد، عرض خواهم کرد- و این مبارزه و مجاهدت، متوقّف است بر یک نیروی درونی. آن کسی میتواند در میدان مبارزه بِایستد که از آن نیروی درونی برخوردار باشد؛ آنوقتی میتواند درست بفهمد و تشخیص بدهد و دنبال تشخیص حرکت بکند که آن عامل درونی در او فعّال باشد و قوی بشود؛ آن عامل درونی ایمان است.
لذا در سورهی احزاب مشاهده میکنید: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهو وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهو وَ ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا.(۲) قضیّهی احزاب قضیّهی مهمّی بود. یعنی در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبههی امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابهسازی بکنیم، میشود جنگ احزاب. امروز خب مشاهده میکنید دیگر؛ همهی دنیاپرستان و قدرتطلبان و جنایتکاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در ردههای مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیدهاند و حمله هم کردهاند و دارند از همهی جوانب حمله هم میکنند؛ عین همین قضیّه در جنگ احزاب اتّفاق افتاد. خب همهی جمعیّت مدینه آن روز شاید به ده هزار نفر نمیرسید؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و بچّه و مانند اینها. احزاب -یعنی کفّار و مشرکین مکّه- از تمام اقوام موجود در آن منطقه، مردان زبدهی جنگیشان را انتخاب کردند، ده هزار نفر شدند! حمله کردند به مدینه؛ این قضیّهی کوچکی نبود. گفتند میرویم مدینه، همه را قتلعام میکنیم؛ هم خود آن مدّعی نبوّت را -یعنی پیغمبر را- هم اصحابش را؛ قال قضیّه را میکَنیم، تمام میکنیم قضیّه را. با اینکه دَأب(۳) پیغمبر این بود که وقتی جنگ میشد، این جنگ را بیاورد بیرون شهر و در شهر نمانَد، امّا این حادثه اینقدر مُهیب و هولناک و سریع اتّفاق افتاد که پیغمبر مجال نکرد نیروهای خودش را ترتیب بدهد و بیاورد آماده کند برای مثلاً یک بسیجِ بیرون شهر مدینه، مجبور شد [دُور] شهر مدینه را خندق بزند که به جنگ خندق معروف است. حادثهی بسیار مهمّی بود. خب مؤمنین در مقابل این حادثه قرار گرفتند. مردم -همانهایی که تحت لواء پیغمبر زندگی میکردند- دو دسته شدند: یک دسته آنهایی هستند که در همین سورهی احزاب حدود هفت هشت ده آیه قبل از این آیهای که من خواندم، از قول آنها نقل شده: وَ اِذ یَقولُ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَض،(۴) کسانی که دلهایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز میشوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد میآید، پدر ما را در میآورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکمبینیِ در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّهی دیگر که اکثریّت بودند گفتند نه، قضیّه اینجوری نیست، هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند؛ گفته بودند که شما وقتی وارد این میدان شدید، همهی عوامل کفر و استکبار با شما دشمنی میکنند؛ این قضیّه را قبلاً خدا و پیغمبرش به ما گفته بودند: هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهو وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه، درست گفته بودند؛ همانی که پیغمبر به ما گفته بود، همانی که خدا گفته بود، همان اتّفاق افتاده؛ یعنی آمدن دشمن و حملهی دشمن، به جای اینکه روحیّهی اینها را تضعیف کند، ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا،(۵) ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیمشان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد؛ این بهخاطر ایمان است؛ ایمان این است. وقتی ایمان در دل ریشهدار شد، قوی شد، مواجههی با همهی این مشکلاتی که شماها گفتید -و بنده هم اینها را، هم میدانم، هم بیشترش را میدانم، [یعنی] از اینها بیشتر را هم بنده میدانم- مشکل نمیشود؛ مواجهه آسان میشود؛ منتها مواجهه راه دارد.
این نقطهی مقابل آن مطلبی است که من در جلسهی کارگزاران نظام در اوایل ماه رمضان(۶) گفتم که «اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا»(۷) این هم آیهی قرآن [است]. روز جنگ اُحد عدّهای نتوانستند مقاومت کنند، میدان را رها کردند، پیروزی را تبدیل به شکست کردند. در جنگ اُحد مسلمانها پیروز شده بودند منتها غفلت یا خیانت یا دنیاطلبی و کوتهبینی یک عدّهی معدودی، همان پیروزی را تبدیل کرد به شکست. قرآن میگوید آن کسانی که موجب این حادثه شدند، اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛ این کارهایی که قبلاً آنها با خودشان کردند، آنها را در معرض این لغزش قرار داد. عزیزان من! گناهان، بیتوجّهی به خود، عدم رعایت تقوا اینجوری است. اگر میخواهیم در مقابل جبههی استکبار ایستادگی کنیم، مقاومت کنیم، به آن عزّت، آن شرف، آن اقتداری که جمهوری اسلامی لایق آن است و انقلاب به ما وعدهی آن را داده برسیم، احتیاج داریم به اینکه در رفتار شخصی خودمان رعایتهای لازم را بکنیم؛ آن تقوا را حفظ کنیم؛ [این] نیاز ما است.
قرآن در دو جا اشاره میکند به انحطاط ملّتهایی که اوّل ایمان آوردند، بعد در نسل بعد دچار انحطاط شدند. یک جا در سورهی مریم است که میفرماید: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا؛(۸) یعنی اوّلیها مبارزه کردند و ایمان آوردند، منتها بعد -معنای «خَلْف» با سکون لام، با «خَلَف» با فتحهی لام، ضدّ هم است؛ «خَلْف» یعنی بازماندهی بد، «خَلَف» یعنی بازماندهی خوب؛ اینجا میگوید: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ- بازماندههای بدی روی کار آمدند که «اَضاعُوا الصَّلوة»؛ اوّلین کارشان این بود که نماز را ضایع کردند؛ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات؛ دنبال شهوات رفتند، دنبال شهوات شخصی رفتند؛ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا؛ این دو عامل -عامل ضایع کردن نماز و دنبالهروی از شهوات- این نیروهایی را که باید در مقام جهاد و مبارزه ایستادگی کنند و این ایستادگی قطعاً به پیروزی منتهی خواهد شد، اینها را تضعیف میکند؛ اینها را پوک میکند. اینکه بنده دربارهی [عدم] اختلاطهای دانشجویی اینهمه تأکید کردم و چندین بار گفتم -که باز شنیدم متأسّفانه وجود دارد، حالا هم یکی از برادرها اینجا گفتند، بنده هم گزارشهایی دارم و مسئولین دانشگاهها باید جواب بدهند- بهخاطر این است. دانشجو نیروی مورد امید یک کشور است، دانشجو است که میتواند در مقابل مشکلات بِایستد؛ دانشجو، هم جوان است، هم عالم است؛ او است که فردای کشور را باید اداره بکند، او است که باید آگاه باشد تا سنگر ایستادگی را در مقابل زیادهخواهان و فرصتطلبان و دیگران تقویت بکند، این باید محکم باشد؛ اگر «وَ اتَّبَعُوا الشَهَوات» شد، نمیتواند. بنده آدم خشکهمقدّسی نیستم که خیال کنند بنده از روی خشکهمقدّسی یک حرفی میزنم؛ نخیر، مسئله این است: اختلاط دو جنس از نظر اسلام یک چیز مطلوبی نیست. بله، در جلسات رسمی اشکالی ندارد، زن باشد، مرد باشد، بنشینند، بحث کنند؛ مجلس شورای اسلامی، مجلس مذاکره، مجلس مشورت امّا در محیطهایی که این اختلاطها حدومرزی ندارد، اینها ضرر میزند، دلها را خراب میکند.
در یک جای دیگر همین موضوع در سورهی اعراف [آمده]: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ وَرِثُوا الکِتابَ یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی؛(۹) [یعنی] یکبار دیگر این «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ» در قرآن تکرار شده و در دو جا آمده، این جای دوّمی است. وَرِثُوا الکِتابَ؛ حقایق را به دست گرفتند منتها جذب دنیاطلبی شدند، یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی.
اینها مشکلاتی است که بایستی در درجهی اوّل، درصدد رفع این مشکلات بود و شما جوانها میتوانید. من توصیه میکنم به جوانهای عزیزمان و جوانهای دانشجو که به مسائل تقوای شخصی، پرهیزکاری شخصی، پاکدامنی شخصی اهمّیّت بدهید، بپردازید؛ حتماً تلاوت قرآن را روزانه فراموش نکنید -ولو یک صفحه، ولو نیم صفحه- قرآن را هر روز بخوانید، با قرآن ارتباطتتان را برقرار کنید. این دعاها مضامین فوقالعادهای دارد، این دعاها رشتهی ارتباط شما را با خدای متعال مستحکم میکند، این اصل قضیّه است. اینکه دیدید امام بزرگوار ما ایستاد؛ خب، امام اوّل کار تنها بود، بعدها مردم آمدند، بعدها خواص آمدند و تودهی مردم آمدند؛ از همان اوّل که تنها بود محکم ایستاد، تا آخر هم میگفت که اگر همه هم پشت به من بکنند من این راه را خواهم رفت، خدا به پیغمبرش هم میفرماید که اگر تو تنها هم بودی باید بروی جهاد؛ تک و تنها هم بودی باید بروی جهاد؛ البتّه «حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلَی القِتالِ»،(۱۰) به دیگران هم بگو امّا اگر تنها هم ماندی باید بروی؛ این بهخاطر ایمان است، وقتی ایمان در کسی قوی شد تنها هم بماند میرود. آنوقت این مشکلاتی که حالا گوشه کنار پیدا میشود که یکی طعنهای میزند، یکی یک حرفی میگوید، یکی یک مخالفتی میکند، اینها دیگر در سر راه، مانع به حساب نمیآید. قرآن را حتماً بخوانید، دعاها را بخوانید، به صحیفهی سجّادیّه اهمّیّت بدهید. در صحیفهی سجّادیّه دعای پنجم خیلی مهم است؛ دعاهای صحیفه همهاش خوب است امّا من اگر بخواهم توصیه کنم، دعای پنجم و دعای بیستم که معروف به دعای مکارمالاخلاق [است را میگویم]. اینها همهاش ترجمه هم شده؛ خوشبختانه ترجمههای خوبی هم امروز از صحیفهی سجّادیّه در اختیار است؛ دعای بیستویکم هم همینجور است. این دعاها پُر از مطالبی است که دلهای شما را قرص میکند، گام شما را محکم میکند و میتوانید حرکت بکنید؛ خب، الحمدلله توفیق ماه رمضان را هم پیدا کردید.
آنچه من میخواهم [به عنوان بخش دوّم] عرض بکنم، این است که ملّت ایران چه بخواهد چه نخواهد درگیر یک مبارزهی سرنوشتساز است و طبعاً مجموعهی دانشجویی جزو این مبارزه و جزو پیشروان و پیشرانهای این مبارزه است. این مبارزه هم از اینجا آغاز میشود که ملّت ایران مایل است که مستقل باشد، عزیز باشد، پیشرفته باشد، خودش از امکاناتش استفاده کند؛ و اگر این کارها اتّفاق بیفتد، یک قدرت نوظهوری در دنیا خواهد شد؛ با تفکّرات خاص و با جهتگیریهای خاص. این با منافع قدرتهای مسلّط جهانی معارض است؛ لذا نمیخواهند بگذارند این اتّفاق بیفتد؛ مبارزه از اینجا شروع میشود. اینکه بعضیها نظام را متّهم کنند به اینکه «سرِ جنگ با این و آن دارند و نمیگذارند که کشور نفسی بکشد و کاری بکند»، اینها حرفهای سطحی و نااندیشیده است؛ حرفهای درستی نیست، حرفهای غلطی است. حالا مثلاً فرض کنید ممکن است که امروز سیاستهای فلان دولت -مثلاً آمریکا- اقتضا بکند که بین سردمداران نظام جمهوری اسلامی تفکیکی قائل بشود و بگویند این خوب است، آن بد است امّا آنوقتی که فرصت بکنند همان خوب هم تبدیل میشود به بد؛ این را همه بدانند. تا وقتی مسئلهای به نام جمهوری اسلامی وجود دارد و افکار و آرمانهایی بهعنوان آرمانهای جمهوری اسلامی مطرح است، این با مزاج و ذائقهی قدرتهای جهانی سازگار نیست و با این مبارزه میکنند تا او را در مُشت بگیرند؛ همچنانکه در گذشته و امروز هم در بعضی کشورهای دیگر، و در گذشته کشور خود ما [هم] در مُشت آنها بود. خب ایران کشور مهمّی است، ظرفیّتهای مهم اقتصادی و مالی و فرهنگی و تاریخی و غیره دارد، همهی این مجموعه در اختیار آمریکا بود -اوّل انگلیس؛ بعد هم آمریکا- حاکمش را او معیّن میکرد، رضاخان را انگلیسها سرِکار آوردند؛ محمّدرضا را آنها سرِکار آوردند؛ بیستوهشتم مرداد را آنها به وجود آوردند؛ دخالتهای گوناگون در سیاستهای ارتباطاتی و اقتصادی و غیره؛ همه در اختیار آنها بود؛ آنها این را میخواهند؛ همچنانکه امروز در مورد کشورهای دیگر هست.
خب، یک کشور اسلامی که یکروزی مصر را بهخاطر ارتباط کمپ دیوید(۱۱) طرد کردند و از جامعهی عرب بیرون کردند، صریحاً با اسرائیل -با رژیم صهیونیستی- اعلام ارتباط میکند! این بهخاطر چیست؟ بهخاطر این است که آمریکا این را میخواهد. اینها هم مایلند که جمهوری اسلامی و کشور عزیز ما هم همینجور باشد: هرجور آنها میخواهند، ما همانجور عمل بکنیم؛ هرطرف آنها میگویند، به آنطرف حرکت کنیم؛ با یکی ببندیم، با یکی قهر کنیم؛ به یکی بفروشیم، به یکی نفروشیم؛ دعوا از اینجا شروع میشود. این ملّت به حکم غیرت خود، به حکم سابقهی خود، به حکم هویّت خود و به حکم اسلام ایستاده است! اسلام اجازه نمیدهد؛ مبارزه این است. بنابراین یک مبارزهای وجود دارد و این مبارزه با نظام جمهوری اسلامی خواهناخواه هست؛ تا وقتی جمهوری اسلامی هست، [این مبارزه] هست.
اگر بخواهند این مبارزه از بین برود فقط باید یکی از دو حالت پیش بیاید: یا باید جمهوری اسلامی آنقدر نیرومند و قوی بشود که بتواند حرف خودش را به کرسی بنشاند و طرف [مقابل] جرئت نکند به او تعرّض بکند که ما دنبال این راهیم؛ یا بایستی هویّت اصلی خودش را از دست بدهد و صورت بیجانی باشد، اسم بیمسمّایی باشد، مثل بعضی کشورهای دیگری که اسمشان جمهوری اسلامی است و از اسلام هم در آنها هیچ خبری نیست. یکی از این دوتا راه است؛ راه سوّمی وجود ندارد. خب بنابراین این مبارزه یک مبارزهی حتمی و اجتنابناپذیر است؛ یک میدان مبارزه است.
اوّلین آماج آنها هم در این میدان مبارزه، اصل نظام اسلامی است؛ نظام اسلامی آماج اصلی آنها است، بقیّهی مسائل، مسائل بعدی است یا مسائل فرعی است؛ آن چیزی که هویّت اصلی نظام را تشکیل میدهد، آماج حملهی آنها است. البتّه من بارها در مورد حفظ نظام صحبت کردهام؛ اینکه امام فرمودند [حفظ نظام] از اوجب واجبات است یا اوجب واجبات است،(۱۲) بعضی تصوّر میکنند که منظور از نظام که در اینجا گفته میشود صرفاً همین ساختار سیاسیِ موجود است که این را ما باید به هر قیمتی حفظ کنیم؛ [نه]، تنها این نیست، نظام فقط ساختار سیاسی نیست؛ نظام یعنی ساختار سیاسی با مجموعهی اهداف و آرمانهایی که در آن است. حفظ نظام، یعنی حفظ همهی ارزشهایی که نظام اسلامی خودش را متعهّد به آنها میداند؛ مثل عدالت، مثل پیشرفت، مثل معنویّت، مثل علم، مثل اخلاق، مثل مردمسالاری، مثل قانونگرایی، مثل آرمانگرایی؛ آرمانگرایی جزو مؤلّفههای اصلی نظام اسلامی است و نظام اسلامی بدون آرمانگرایی یک چیز سطحی و صوری است. خب، حالا دانشجو که زبده و عصارهی تواناییهای یک ملّت است -چون جوان است و عالم است و آیندهدار است و آیندهی مملکت دست او است- نمیتواند خودش را از این مبارزه برکنار بداند؛ باید مبارزه کند.
شک نیست که در راه این مبارزه یک مشکلاتی هست، بلاشک مشکلات بزرگی وجود دارد؛ این مشکلات بایستی مورد علاج قرار بگیرند. مشکلات انواع و اقسامی هم دارند. حالا برادران و خواهرانی که اینجا صحبت کردند خیلی از مشکلات را ذکر کردند؛ بعضی از این مشکلات، مشکلات کلان است که در سطح کشور مطرح است و مواجهه، مواجههی بیرونی است؛ رفع این مشکلات بهعهدهی مسئولین عالیرتبهی کشور است.
البتّه شما اشکالاتی مطرح میکنید؛ این اشکالات بعضی وارد است، بعضی وارد نیست. من حالا اینجا بعضی از مطالبی را که دوستان گفتند یادداشت کردهام؛ خب، نفْس این اظهار و این طلبکاری، خیلی قیمت دارد و من توصیهام این است -حالا یادداشت هم کردهام که بگویم- که این طلبکاری را از دست ندهید؛ این طلبکاری چیز بسیار خوبی است. علاج مشکلات هم همین طلبکاری شما است؛ اینکه حالا بعضیها میگویند علاج کنیم، علاج چیست؟ علاج همین طلبکاری است که حالا اگر وقت شد، من توضیحاتی و شرح بیشتری انشاءالله خواهم داد.
بعضی از اشکالات نه، وارد نیست؛ مثلاً فرض بفرمایید در مورد این قراردادهای جدید نفتی که حالا محلّ بحث است، هنوز چیزی در این زمینه تصویب نشده؛ هنوز هیچ چیز مسلّمی وجود ندارد. اوّل که این مسئله مطرح شد، ما یک تذکّراتی دادیم به مسئولین؛ گفتیم خب شما برای اینکه بدانید اشکالات این مدل قرارداد و این شیوهی قرارداد چیست، باید با کسانی که در اقتصاد نفتی واردند مشورت کنید. رفتند بحث کردند، یک جلسهای تشکیل دادند و از کسانی از اقتصاددانها دعوت کردند که آنها هم اشکالات را بیان کردند و بنا شد اصلاح بشود. یک نوشتهای به من دادند که ما بررسی کردیم، تحقیق کردیم، معلوم شد که این ویراست شانزدهم است، یعنی شانزده بار این کیفیّت قراردادها و این گزارش ویراستاری شده؛ مدام اصلاح شده، تصحیح شده. بعد که به دفتر ما مراجعه شد، دفتر ما گفتند این کافی نیست، چون بعد از این باز اصلاحات دیگری هم لازم بوده که انجام بگیرد که هنوز انجام نگرفته. بنابراین تا وقتیکه این اصلاحات انجام نگیرد و این کار بهمعنای واقعی کلمه، مطابق منافع کشور نباشد این اتّفاق نخواهد افتاد و این نوع قرارداد بسته نخواهد شد. ما هم گفتهایم که تا وقتی قضیّه نهایی نشده، هیچ قراردادی نباید بسته بشود. اتّفاقاً در جلسهی اساتید دانشگاه،(۱۳) یکی از کسانی که اینجا سخنرانی کردند، همان شخصیّت محترمی بود که در آن جسلهی مسئولین دولتی شرکت کرده بود و اینجا هم نظرات خودش را که نظرات کاملاً متین و مستحکمی بود، در اشکالات بر آن شیوهی قرارداد مفصّل ذکر کرد. بعد هم یک راهحلّی وجود داشت که آن راهحل را هم ایشان اشاره کرد که در آن نوشتهها هم آمده. یعنی اینجور نیست که حالا اجازه داده بشود که هرجور میخواهند این قراردادها را انجام بدهند؛ نه. البتّه مطالبهی شما خوب است؛ شما مطالبه کنید، شما بخواهید؛ هیچ اشکالی ندارد.
موارد دیگری هم بود. حالا [مثلاً] کارهای مربوط به اقتصاد مقاومتی. خب این گفته شد که حالا به جای اینکه جادّه را درست کنند میروند سراغ هواپیما؛ این حرف درستی است، یعنی ما هم این اشکال را داریم؛ منتها این را توجّه داشته باشید و من هم بارها قبلاً گفتهام که رهبری نمیتواند در تصمیمگیریهای موردیِ دستگاههای گوناگون دولتی مدام وارد بشود و مدام بگوید این باشد، این نباشد؛ این نمیشود. نه قانون این اجازه را میدهد، نه منطق این اجازه را میدهد. دستگاهها مسئولینی دارند؛ اگرچنانچه یک مسئولی در یک موردی اشتباهی دارد، [کار] غلطی انجام میدهد، خب وظیفهی مجلس است و باید مجلس استیضاح کند؛ یا اگرچنانچه کار، کار غلطی است، در دولت بایستی مورد مداقّه قرار بگیرد؛ رئیس جمهور بایستی مانع بشود و جلویش را بگیرد. اینجور نیست که حالا اینهمه دستگاههای اجرائی هستند و هر کدام هم دارند یک تصمیمی میگیرند -تصمیمهای گوناگون- رهبری نگاه کند ببیند کدام درست است، کدام غلط است و بگوید آقا، این درست است، آن غلط است؛ اینجوری نمیشود. این، هم خلاف قانون است، هم ناممکن است، هم نامعقول است؛ معقول نیست. وظیفهی رهبری آنجایی است که احساس کند یک حرکتی دارد انجام میگیرد که این حرکت، مسیر نظام را دارد منحرف میکند. اینجا وظیفهی رهبری است که بیاید در میدان و به هر شکلی که ممکن است بِایستد و نگذارد؛ ولو مورد جزئی باشد.
بنده در این جلسهی کارگزاران در اوایل ماه، (۱۴) راجع به مسائل برجام مفصّل صحبت کردم و دو مورد مشخّص خاص را انگشت گذاشتم؛ فرض کنید [دربارهی] این الیاف کربن که آمریکاییها اینجوری میخواهند [عمل بشود]؛ همانجا مسئولین سازمان انرژی اتمی هم حضور داشتند؛ در سخنرانی گفتم آقا، این را زیر بار نروید. این خب یک مورد جزئی بود امّا زیر بار رفتن در این مورد جزئی در قضیّهی برجام، بهمعنای تحمّل تحمیل آمریکاییها بود؛ این همان انحراف است. ولو مورد جزئی است امّا وارد میشویم. در اینجور مواردی که حرکت کلّی نظام را منحرف میکند و اشکال ایجاد میکند، البتّه رهبری موظّف است وارد بشود و [اگر] انشاءالله خدا کمک کند و توفیق بدهد، وارد هم میشویم؛ امّا اینجور نیست که انسان در موارد گوناگون بتواند بگوید آقا، هواپیمای ایرباس [بخرید یا نخرید]. البتّه من تذکّر دادم؛ هم به خود وزیر راه، هم به رئیس جمهور، هم در جلسات گوناگون گفتم. ما حتّی به همین قرارگاه بهاصطلاح اقتصاد مقاومتی گفتیم شما موظّفید نگاه کنید ببینید خرید این هواپیماها در کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد. این را گفتهایم، تذکّر میدهیم، امّا اینکه جلو برویم و مانع بشویم، نه، این تکلیف و وظیفهی ما نیست.
علیایّحال، کارهای زیادی هم دارد در مورد اقتصاد مقاومتی انجام میگیرد و دفتر ما هم دائماً دارد رصد میکند کارهایی را که دارند میکنند. حالا انشاءالله خدا کمکشان کند بتوانند پیش بروند، بتوانند کار انجام بدهند. ما خوشحال میشویم. من گفتم به مسئولین دولتی که این را شما بدانید اگر شماها موفّق بشوید، من خوشحال میشوم. اگر دولت در انجام اقتصاد مقاومتی توفیق پیدا کند، این افتخار برای نظام است، برای رهبری است، برای ملّت است، برای همه است. ما دعا میکنیم و کمک میکنیم که شماها موفّق بشوید و باید کار کنند تا اینکه بتوانند موفّق بشوند.
حالا بههرحال آنچه من میخواستم به شما بگویم این است که مبارزه مشکلاتی دارد؛ بعضی از مشکلات مربوط به کلان کشور است و وظیفهی مسئولین است که دنبال کنند و این مشکلات را برطرف کنند، حالا یا با شیوهی دیپلماسی، یا با شیوهی فرهنگی، یا با شیوهی دیپلماسی عمومی -که خوشبختانه جمهوری اسلامی در این زمینه دستش باز است- چه با شیوهها و فعّالیّتهای درونی مثل تقویّت اقتصاد، تقویّت تجهیزات نظامی و امثال اینها، اینها چالشهای اساسیای است که مسئولین نظام باید اینها را انجام بدهند و با آنها درگیر بشوند؛ بعضی از مشکلات هم مشکلات درون کشور است، مثلاً حالا مشکلات دانشجویی مشکلاتی است که بلاشک این مشکلات وجود دارد -اینهایی که ذکر شد اینها مشکلات است- منتها اینها بایستی در خود مجموعهها حل بشود یعنی راه حل را خود دانشجوها باید پیدا کنند. تذکّرات به مسئولین کشور را، مسئولین دانشگاهها را ما میدهیم -امروز هم من چیزهایی یادداشت کردهام که بگویم که البتّه نمیدانم وقت میشود یا نمیشود که ظاهراً هم نمیشود؛ (۱۵) حالا نمیدانم، اگر انشاءالله بعد از افطار حالی بود، من میآیم باز مینشینم یک خرده صحبت میکنم؛ وَالّا که نه- (۱۶) بالاخره تشکّلهای دانشجویی و مجموعههای دانشجویی باید اینها را حل بکنند؛ اینها مشکلاتی است که پیش میآید و باید حل بشود، مسئولین هم بایست انشاءالله همراهی کنند و کمک کنند.
و البتّه همان ایمان و همان عامل درونی که اوّلِ صحبت عرض کردیم، اینجاها به کار میآید. یعنی اگر زود ناامید شدید، زود خسته شدید، کار پیش نمیرود؛ باید ناامید نشوید، باید حرکت کنید. ببینید! این انقلاب براساس یک مبارزهی طولانی شروع شد. حوادثی که در سال ۵۷ و ۵۶ اتّفاق افتاد که حرکت عظیم مردمی به میدان آمد، اینها خلقالسّاعة نبود؛ از سالها پیش، از سال ۴۱ تلاش شده بود، کار شده بود، مبارزه شده بود؛ آن کسانی که این تلاشها را در این سالهای دشوار انجام میدادند با تبیین، با توضیح، با تشریح، با تقویت مبانی فکری، با تبیین زمینههای مبارزه، کارشان آسان نبود، اینها با مشکلات مواجه بودند؛ اینها با حبس مواجه بودند. حالا اینجا این برادر عزیزمان میآید میگوید اگر کسی مخالف حرف شما [حرف] زد، باید برود در پیچوخم دالانهای دادگستری! نه، مخالف بنده حرف زدن اصلاً نه مؤاخذه دارد، نه جرم است؛ من خودم بارها گفتهام؛ [امّا] آن روز اینجوری نبود، آن روزمخالفت با یک پلیس زندان داشت! مخالفت با یک رئیس شهربانی سختیهای فراوان داشت، چه برسد اینکه انسان بخواهد مبانی اسلام را در مواجههی با نظام، تشریح بکند؛ اینها سخت بود، زحمت داشت، زندان رفتن داشت، سختی کشیدن داشت، محرومیّت کشیدن داشت امّا خب ایستادند، مبارزه کردند؛ نتیجهی این مبارزه این شد که در سال ۵۶ و ۵۷ یک جرقّه که زده شد، همهی ملّت وارد شدند. اگر چنانچه ایستادگی کردید -همانطور که قبلاً هم گفتم- گفتمانسازی کردید، ذهنها را آماده کردید، آنوقت در هنگام لازم به دردتان میخورد. یعنی میتوانید ذهن مردم را بسیج کنید به سمت یک حقیقتی تا آن را مطالبه کنند. وقتی مطالبه کردند، مسئولین ناچارند انجام بدهند. پس ایستادگی لازم است. ما در کار دانشجویی تکیهی مؤکّد داریم بر اینکه کسانی که در مجموعههای دانشجویی فعّالیّت میکنند، باید ایستادگی بکنند؛ باید محکم باشند. حالا من توصیههای متعدّدی دارم که حالا چون قرار شد که بعد از افطار اگر ما حال داشتیم و شما حال داشتید صحبت بکنیم، دیگر از آنها میگذرم (17).
پروردگارا به محمّد و آل محمّد آنچه میگوییم، آنچه میشنویم، آنچه عمل میکنیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده(18).